جدول جو
جدول جو

معنی دوست انگیز - جستجوی لغت در جدول جو

دوست انگیز
(پَ سَ)
صفت چیزی یا کسی که دوستی کسان را نسبت به خود برانگیزد و جلب کند:
ای خداوندی که اندر جملۀ روی زمین
دوست انگیزی نیامد همچو تو دشمن فکن.
سوزنی.
که بود از پدر دوست انگیزتر
به دشمن کشی تیغ او تیزتر.
نظامی.
، کسی که در میان دوستان فتنه و آشوب برمی انگیزد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ملال آور. آنکه تولید کدورت کند. (فرهنگ فارسی معین) :
چنین که صورت عالم کدورت انگیز است
به بزم دهر تو گویی چراغ بی نورم.
ابوطالب کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(جُ تَ / تِ)
دهشت انگیزنده. دهشت آور. مهیب و هولناک. (ناظم الاطباء). وحشت انگیز. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یِ خوا / خا)
آنچه یا آنکه در آدمی هوسی پدید آرد. موجب هوس. مشهی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهشت انگیز
تصویر دهشت انگیز
بیم انگیز ترس آور وحشت انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدورت انگیز
تصویر کدورت انگیز
آنکه تولید کدورت کند: (چنین که صورت عالم کدورت انگیز است ببزم دهر تو گویی چراغ بی نورم) (کلیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهشت انگیز
تصویر دهشت انگیز
((~. اَ))
ترس آور، وحشت انگیز
فرهنگ فارسی معین
شهوت انگیز، شهوتبار، شهوتناک، هوس آلود، هوس آمیز، هوسبار، هوسناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
وحشت انگیز، تروریست
دیکشنری اردو به فارسی